سیاوش دانشور- جنگ در سوریه؛ “هیئت تحریر الشام” نسخه دوم داعش
اوضاع سوریه بشدت پیچیده و چند وجهی است. نیروهای درگیر بیشمارند؛ از روسیه و آمریکا و شرکای اروپائی تا دولتهای منطقه اعم از ترکیه و اسرائیل و جمهوری اسلامی و عربستان و امارات، از شاخه های متفرقه تروریسم اسلامی زیر مجموعه سپاه قدس مانند حزب الله و فاطمیون و زینبیون و حشد الشعبی و کتائب حزب الله تا شاخه های اسلامی و تروریست طرفدار ترکیه و عربستان و امارات مانند جبهه النصره سابق، ارتش آزاد، تحریر الشام، القاعده، بقایای داعش و بسیاری دیگر از جمله طالبان. در سوریه چه کسی علیه چه کسی میجنگد به یک معما میماند اما معمائی که با منفعت روز و حمایت مالی و اطلاعاتی و تسلیح یک گروه از جانب یکی از دولتها حل میشود.
جنگ در سوریه سابقه ای ١٣ ساله دارد. اولین برآمدهای توده ای و سرنگونی طلبانه موسوم به “بهار عربی”، که مردم این کشور در ابعاد وسیع علیه حکومت بشار اسد بمیدان آمدند، با سرکوب خونین و بیسابقه نیروهای دولتی در حمایت گسترده جمهوری اسلامی و دولت روسیه روبرو شد. ورود بخشی از ارتش سوریه به صف مخالفان و سپس اعلام “ارتش آزاد سوریه”(FSA) ، مردم را از صحنه سیاست قیچی و صحنه بدست نیروهای مرتجع و مسلحی افتاد که هر کدام توسط دولت یا دولتهائی حمایت میشدند و هر کدام اهداف کوتاه مدت و درازمدت خود را دنبال میکردند.
در این فضای هرج و مرج و خلأ قدرت مرکزی بود که از داعش(ISIL) پرده برداری شد و بطور ناگهانی داعش بخشهای وسیعی از سوریه و عراق را تحت کنترل خود درآورد. با اوضاعی که دنیا علیه داعش و اعمال شنیع و جنایتکارانه اش بود، دولت سوریه در تهدید سقوط از متحدانش رسماً کمک خواست، متحدانی که مدتها بود در سوریه جای پایشان را محکم کرده بودند. حزبالله لبنان در سال ۲۰۱۳ در سوریه به طور کامل وارد جنگ شد. سال ٢٠١٥ روسیه به جنگ پیوست. جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران از همان روزهای اول کنار نیروهای ارتش اسد بودند. قتل عام وسیع و کشتار جمعی و ریختن بمبهای بشکه ای برسر تظاهرات مردم معترض در سوریه، از ابتکارات جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه در سوریه برای حفظ نظام خانواده اسد بود. همانهائی که با نام “مستشار نظامی” برای دفاع از “عتبات عالیه” حضورشان را در سوریه توجیه میکردند. نهایتاً، برخلاف سرنوشت کشورهائی مانند تونس و مصر و لیبی، دولت بشار اسد توانست با حمایت حزبالله، جمهوری اسلامی و دولت و ارتش روسیه، بخشهای وسیعی از کشور به ویژه مناطق اطراف دمشق و شهر حلب را بازپس بگیرد. در کنار اینها، در شمال شرقی و بخش عمدتا کردنشین کشور، توافقی از قبل با دولت اسد صورت گرفته بود که این مناطق را تا اطلاع ثانوی تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) قرار میداد. این جریان مبارزه وسیعی با داعش کرد و توانست در جبهه شمالی داعش را شکست دهد. در کشاکش گره گاههای جنگ، “پ ی د” موئتلف آمریکا شد و تاکنون تحت حمایت آمریکا توانسته است بقایش را حفظ کند.
ادلب لانه تروریست ها
ادلب سوریه شبیه تورابورای افغانستان و یک لانه تروریستهای متفرقه است. شکست داعش و پیشروی ارتش سوریه در حمایت کامل سپاه قدس و بمبارانهای روسیه، همینطور آتش بس های محلی در نقاط مختلف کشور، تروریست ها را به سمت ادلب کشاند. همان زمان بخشهائی از داعش به لیبی و افغانستان منتقل شدند و عده دیگری از نیروهای مسلح در ادلب استقرار یافتند. ادلب مرکز “هیئت التحریر الشام” شد. تحریر الشام، که با “جبهه النصره” مرتبط بود و در اوایل جنگ به عنوان شاخه القاعده در سوریه فعالیت میکرد، به نیروی اول و غالب در ادلب تبدیل شد. تحریر الشام از نیروهائی است که همفکر طالبان است و با طالبان بیعت کرده است. در تحریرالشام از تروریست های تاجیک و ایغور وجود دارند که دوره ای متحد طالبان بودند. تبریک و تهنیت افراد طالبان به پیشروی تحریر الشام از ریشه مشترک شان با القاعده نشأت میگیرد. بخشهائی از تروریستهای تحت فرماندهی محمد الجولانی قبلا در صفوف طالبان بودند. دیگر گروههای مورد حمایت ترکیه در مناطق روستایی حلب فعال بودند.
جنگی که در سال ۲۰۲۰ بالنسبه متوقف شد، در فضای امروز مجددا شعله ور شد. تهاجم اخیر تحریر الشام نشان داد که “صلح در سوریه” بدرجه زیادی شکننده بوده و هر فاکتوری میتواند معادله را عوض کند. آنهم در شرایطی که متحدان کلیدی دولت بشار اسد مانند روسیه و حزبالله درگیر جنگهای دیگر هستند. این موقعیتی بود که اردوغان و تحریر الشام فرصت را بقاپند و برای اهداف خود تناسب قوا در سوریه را به هم زند. بعد از تسخیر حلب و شهر و روستاهای اطراف در هفته اخیر، امروز پنجشنبه “حما” از شهرهای مهم و مرکز استان حما در شمال غرب سوریه به تصرف نیروهای تحریر الشام درآمد. آنها بعد از تصرف زندان مرکزی حما صدها زندانی را رها کردهاند.
اهداف حمله اخیر، نیروهای درگیر
از نظر ژئوپلیتیکی، دخالت قدرتهای منطقهای و جهانی مانند اسرائیل، روسیه، آمریکا، ترکیه، ایران، امارات و عربستان، عملاً سوریه را به میدان جنگ نیابتی تبدیل کرده است. هر بازیگر اهداف خاص خود را دنبال میکند و همین تضاد منافع و چند وجهی و قدرت چند گانه، تعیین تکلیف بحران را سخت تر و پیچیدهتر کرده است. از نظر انسانی در سوریه، بسیار فراتر از جنبههای استراتژیک، سرکوب و کشتار مخالفین سیاسی و جنگ داخلی نیروهای ارتجاعی در این کشور، رنج انسانی عظیمی ببار آورده، میلیونها نفر را آواره کرده، شهرها را به زمین سوخته تبدیل کرد و زندگی بیشماری را ویران نمود. خوشبیانه ترین آمارها از قتل ٣٥٠ هزار نفر و آوارگی قریب ٨ میلیون نفر در جنگ ده ساله سوریه سخن میگویند.
حمله تحریر الشام و گروه های هوادار ترکیه تحت رهبری این جریان، درست در شرایطی صورت گرفت که بازیکنان اصلی جنگ در سوریه و تناسب قوای شکننده در این کشور، تماماً تغییر کرده بود. جمهوری اسلامی در منگنه بحرانهای خود و رجزخوانی در مورد “صادق ٣” و گدائی مذاکره با آمریکا بود، به حزب الله فرمان تسلیم داده بود و حزب الله نیر رمقی برای جنگ در یک جبهه دیگر نداشت. حزب الله به ذلیلانه ترین قرارداد آتش بس بدستور رژیم ایران تن داده بود. آمریکا مشغول انتقال دولت است و در سوریه بجز فروختن نفت کار خاصی ندارد. روسیه درگیر جنگ در اوکراین و تشدید تخاصمات ناتو است. سپاه پاسداران عملا سوریه و لبنان را از دست داده و در دو سال گذشته صدها حمله هوائی و ضربه از جانب اسرائیل در سوریه خورده و جیکش درنیامده است. اسرائیل با تصرف بلندیهای جولان و بستن کرویدور انتقال تجهیرات و لجستیک در لبنان و سوریه رسماً برفضای فرودگاه بین المللی لبنان و آسمان سوریه نظارت داد و هر هوایپمای مشکوک از جمله هواپیماهای جمهوری اسلامی را به مبدأ اولیه برمیگرداند. یک نگرانی رژیم اسرائیل اینست که تسلیحات ارتش سوریه بویژه تسلیحات شیمیایی یدست نیروهای اسلامی بیافتد و مانند عراق حضور جمهوری اسلامی و حزبالله در سوریه تقویت شود. در این میان ترکیه آماده تر از همه و از قبل تدارک وسیع دیده بود. از جمله نیروهایش را در روستاهای حلب و استان ادلب با آخرین تجهیزات مسلح کرده بود و فرصت را غنیمت شمرد که علیه مناطق کرد زبان در شمال سوریه دست به اقدامی بزرگ بزند. ائتلاف نیروهای تروریست اسلامی تحت رهبری “هیئت تحریر الشام”، حمله غافلگیرانه انجام دادند و بدون مقاومت ارتش سوریه بخشهای مهمی از حلب و سپس استانهای دیگر را گرفتند. این نیروها به پهپاد یا دورون و انواع تجهیزات و منابع اطلاعاتی مجهز بودند. اینها را در ادلب تهیه و تولید نکردند بلکه از حمایت همه جانبه سازمان اطلاعاتی ترکیه بهره بردند.
سران جمهوری اسلامی و محور مقاومتی ها بلافاصله با کلیشه “پشت این حمله اسرائیل و آمریکا” قرار دارند و این ادامه حمله به غزه و لبنان است، اظهار نظر کردند. موضع محور مقاومتی ها قبل از اینکه به حقیقت نزدیک باشد، بیشتر اعلام تعلق شان به جبهه جمهوری اسلامی است. ترکیه مهمترین و کلیدی ترین نقش را در این حمله داشت. هدف ترکیه صرفاً توهمات مسخره احیای عثمانیسم نیست، ترکیه اگر بتواند، میخواهد دولت اسد را سرنگون و یا بیشتر تضعیف کند. تلاش دارد منطقه حائلی درست کند که نیروهای نوع تحریر الشام در آن حکومت کنند و نهایتا مانع تشکیل یک دولت و یا شبه دولت در شمال سوریه و مناطق کردنشین شود. بعد از آتش بس موقت در لبنان، بهترین شرایط برای سیاست ترکیه بود که سالهاست روی آن کار میکند.
دولت اسرائیل در حمله ترکیه منفعت دارد. اسرائیل سه سال است در سوریه عملیات میکند تا از ورود سلاح به لبنان جلوگیری کند و از تولید کارخانجات سلاح توسط سپاه قدس در سوریه ممانعت کند. حال که حزب الله پرچم سفید بالا برده است و شکست را پذیرفته است، اسرائیل کرویدورهای تغذیه حزب الله را مسدود میکند. به این معنا حمله تحریر الشام به مناطق تحت کنترل دولت اسد و ممانعت از بازگشت حزب الله به منطقه ادلب، به نفع اسرائیل است و در واقع به منافع اسرائیل خدمت میکند. در عین حال اسرائیل نمیخواهد حزب الله “شیعه” برود و حزب الله “سنی” جایش را بگیرد، اسرائیل و حتی آمریکا نمیخواهند سوریه تماما دست گروه هائی مانند داعش و القاعده و تحریر الشام بیافتد چون منافع خود آنها در خطر قرار میگیرد. این درست است که آمریکا مستقیم و غیرمستقیم سازنده و کمک کننده و تسلیح کننده بسیاری از دستجات تروریسم اسلامی برای منافع خود بوده است اما همین گروه ها در مقاطعی پایشان را از محدوده “مجاز” بیرون نهادند و مشکلات اساسی برای امنیت نیروهای آمریکا و موئتلفین شان در منطقه ایجاد کردند. دولت آمریکا از هر نوع دخالت در این حمله اعلام برائت کرد و البته بدش نمی آید روسیه بدرجه ای درگیر دفاع از اسد شده است.
روسیه در کنار جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی از ناجیان اصلی رژیم بشار اسد در بحران و جنگ داخلی سوریه و بویژه مواجهه با داعش بود. سوریه یک پایگاه اصلی روسیه در منطقه است و حاضر است با ترکیه هم برای دفاع از منافع خود درگیر شود. هشدارهای تند پوتین به اردوغان در روزهای اخیر، ادامه تنشی است که در دوره جنگ با داعش بروز کرد و به بحرانی جدی بدل شد. اتحادیه اروپا نیز “از همه طرفهای درگیر خواسته است که تنشها را کاهش دهند و از حفاظت از غیرنظامیان و زیرساختهای غیرنظامی و همچنین دسترسی بدون مانع به کمکهای بشردوستانه مطابق با قوانین بشردوستانه بینالمللی اطمینان حاصل کنند”. اتحادیه اروپا درعین حال “حملات هوایی روسیه به مناطق پرجمعیت و حمایت مستمر آن از سرکوب رژیم اسد را محکوم کرده است” و بر “نیاز به رسیدن به راه حل سیاسی برای درگیری در سوریه را مطابق با قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل” تاکید کرده است.
کشورهای عربی متشکل در “شورای همکاری خلیج فارس” بر “موضع ثابت خود در خصوص حفظ وحدت سرزمین سوریه تاکید کرده و مداخله منطقهای در امور داخلی آن را رد کرده است”. بیانیه اجلاس این شورا در روز یکشنبه، “حمایت خود را از تلاشهای سازمان ملل برای دستیابی به راه حل سیاسی در سوریه، مطابق با قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت و سایر قطعنامه های مربوطه در رابطه با روند صلح ابراز کرد”. اتحادیه کشورهای عربی در تلاش برای جدائی بشار اسد از رژیم اسلامی و بازگرداندنش به اتحادیه عرب است. بطور مشخص، روز دوشنبه هفته جاری، “امارات عربی متحده از آمریکا خواسته است تا در ازای قطع روابط دمشق با تهران، واشنگتن نیز تحریمهای رژیم اسد را لغو کند”.
تنوع نیروهای درگیر در سوریه و اهداف آنها، به این جنگ ماهیتی چند وجهی میدهد که نمیتوان بطور خطی آنرا ادامه جنگ در غزه و لبنان فرض کرد و یا آنطور که جمهوری اسلامی میگوید “از نقشه های آمریکا و اسرائیل” بوده است. سه جناح اصلی در این جنگ حضور دارند: اول، نیروهای دولتی سوریه، با حمایت دولتهای روسیه و ایران با هدف بازپسگیری کامل کنترل سرزمینی و حفظ حکومت بشار اسد. دوم، گروههای تروریست اسلامی با رهبری تحریر الشام و دیگر نیروهای تحت حمایت ترکیه، با هدف سرنگونی دولت اسد یا کودتا در ارتش و سر کار آوردن دولتی نزدیک به ترکیه. نیروهائی مثل هیئت تحریر الشام بدنبال اجرای نسخه دوم داعش و برقراری امارت اسلامی اند. سوم، نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF)و مورد حمایت آمریکا، که هدف آنها حفاظت از قدرت جدید خود در شمال شرقی سوریه و ادامه مبارزه با داعش با حمایت آمریکا است. این جریان بین حمایت از آمریکا و وارد شدن به “محور مقاومت” زیگزاگ میزند و سرنوشتش را به سیاست آنها گره زده است.
از اهداف بلافصل این جنگ، تضعیف جریان “محور مقاومت” و یکی از مراکز آن یعنی سوریه و دولت اسد است. از موضع این استراتژی، با شکست حزب الله باید کرویدورهای تغذیه حزب الله و نیروهای اسلامی در لبنان تماماً بسته شود و سوریه جائی برای عقب نشینی حزب الله و بازسازی آن نباشد. جمهوری اسلامی نیز علیرغم وعده های عراقچی کاری از دستش برنمی آید. گسیل نیروهای هوادار جمهوری اسلامی در عراق به سوریه (حشد الشعبی و کتائب حزب الله) در اولین گام با بمباران آمریکا روبرو شد و سودانی نیز آنرا تکذیب کرد. به نظر میرسد رژیم سوریه نیز بقایش را به اتحاد با جمهوری اسلامی و “محور مقاومت” ترجیح میدهد. امروز یک اسد تضعیف شده و عضو اتحادیه عرب برای غرب و اسرائیل مطلوب تر از یک سوریه تحت حاکمیت نیروهای اسلامی یا موئتلف جمهوری اسلامی است. حتی روسیه هم بنا به منافعش در سوریه و منطقه از چنین روندی استقبال خواهد کرد.
هیئت تحریر الشام نسخه دوم داعش است که فعلاً تلاش میکند چهره “ملایم”تر از خود نشان دهد. اما کسی فکر نمیکند که باید سوریه را دست چنین نیروهائی داد، نقش آنها برای دولتها ابزاری است در خدمت تضعیف رژیم اسد، اگر بتوانند تغییر رژیم بوسیله کودتای ارتش، و حتی تقسیم سوریه. ایا این پرده دیگری از طرح “خاورمیانه جدید” است؟ خاورمیانه مانند جهان در یک روند بازسازی است، یک بازسازی ارتجاعی و بوژوائی برای بارتعریف ترتیبات سیاسی – اداری- اقتصادی- امنیتی و نظامی. به این معنا نیروهای درگیر دولتها و قدرتهای جهانی، دولتهای منطقه، نیروهای متفرقه وابسته به آنها در این پروسه درگیرند.
جنبش طبقه کارگر، زنان و مردان انقلابی و نسل جدیدی که بارها علیه دولتهای مذهبی و استبدادی بپاخاستند، نیز خواهان یک “خاورمیانه جدید” هستند. اما خاورمیانه ای بدور از سلطه مذهب و استبداد و دیکتاتوری و ضدیت با زن، خاورمیانه ای بعنوان یک گوشه از جهان با حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، خاورمیانه ای عاری از جنگ و بحران. تحقق این امر از دریچه جنگهای ارتجاعی با شرکت دول و نیروهای ارتجاعی با اهداف ارتجاعی بیرون نمی آید. اینها خود صورت مسئله اند، راه حل در عروج کارگر و کمونیسم و جنبش برای آزادی و برابری در این کشورها، پاسخ به مسائل گرهی قدیم و جدید و تلاش برای یک همزیستی پایدار است.
٥ دسامبر ٢٠٢٤